استراتژی های معاملات در بازار سرمایه


لزوم داشتن مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی

مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی : دو بال یک سرمایه گذار حرفه ای

در بخش های قبلی در مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی در معاملات صحبت کردیم و گفتیم که یک سرمایه گذار فعال در بازارهای مالی اولا باید یک سیستم معاملاتی مناسبی را طراحی کند و ثانیا هم مدیریت سرمایه مناسبی داشته باشد تا بتواند در بازار مالی بقا داشته باشد. به طور کل روانشناسی معامله گر در کنار یک سیستم معاملاتی موثر و مدیریت سرمایه مناسب، سه ظلع مثلث موفقیت در بازارهای مالی هستند. یک سیستم معاملاتی عالی حتی با وجود معامله گری که اصول روانشناسی ترید را رعایت نمی کند، می تواند کاملا تبدیل به یک روش معاملاتی ضرر ده شود. داشتن مدیریت سرمایه بدون در اختیار داشتن یک روش معاملاتی موثر فقط صفر شدن حساب شما را به عقب می اندازد و همه اینها بدون روانشناسی معامله گر مانند آب در هاون کوبیدن است.

در خصوص داشتن یک استراتژی معاملاتی درست، اکثر معامله گران بزرگ دنیا بر این عقیده هستند که اگر شما حتی یک روش معاملاتی ضعیف هم داشته باشید ولی مدیریت سرمایه و روانشناسی معامله گر را سرسختانه رعایت کنید باز هم می توانید در بازارهای مالی موفق باشید. لذا می بینید که تاثیر روانشناسی چقدر پر اهمیت و حیاتی می باشد. بنابراین در این مقاله می­خواهیم با شما در رابطه با مفاهیم اصلی و پایه­ ای بازار سرمایه یعنی روانشناسی تریدر صحبت کنیم. اگر چه این مفاهیم ممکن است در سایه مفاهیم و مسائل بزرگتری مثل تحلیل و سایر موارد نادیده و یا کمرنگ جلوه داده شوند؛ اما این نادیده گرفته شدن به معنی بی اهمیت بودن یا کم­ اثر بودن آن­ها نیست. بلکه گاها این موارد تاثیرات بزرگ و شگرفی در نتیجه ­ای که ما می­ گیریم دارند. در ابتدا راجع به مفاهیمی کلی از جمله شکست، کنترل، عدم ثبات تریدرها در بازار مالی، ترس و سایر مسائل صحبت خواهیم کرد.

مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی

شکست در معاملات با وجود داشتن مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی مناسب

نداشتن مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی مناسب در معاملات ممکن است در میانه راه برای هر سرمایه گذاری ترس ایجاد کند و این ترس موجب می شود که سرمایه گذار با دیدن وضعیت منفی بازار سریعا موقعیت های معاملاتی خود را در بازار ببندد و در نهایت زیان کند. در واقع ترس از شکست در معاملات موجب اقدامات هیجانی منجر به زیان شده است. در کل همه افراد تعریف مشخص و تصویر مشخصی از شکست در ذهن خود داریم. حتی در جاهای مختلفی تعریفی متفاوت از شکست داریم. مثلا در بازی فوتبال وقتی می­گوئیم تیمی شکست خورد یعنی تعداد گل­های یک تیم از تعداد گل­های تیم حریف کمتر است. وقتی در جنگ کشوری شکست می­خورد یعنی به تصرف کشور دیگری در می­آید. هر چند این تصرف ممکن است تعداد کشته­ ها و خسارت­های متفاوتی داشته باشد، که این اندازه و شدت شکست را به ما نشان می­دهد. اما چه چیزی در بازارهای مالی به شکست تعبیر می­ شود؟ یک تریدر چه زمانی شکست می­خورد؟

در بازار­های مالی نه مسابقه ­ای وجود دارد و نه درگیری و نه کشمکشی بلکه خود تریدر هست که رو در روی خودش می­نشیند و به رقابت با خودش می­پردازد. گاها این مساله باعث استراتژی های معاملات در بازار سرمایه می­شود که تریدر هیچگاه نپذیرد که در بازار مالی شکست خورده و تعبیر درستی از شکست در بازارهای مالی نداشته باشد. حال سوال اینجاست که آیا زمانی که تریدر شروع به معامله می­‌کند و موقعیتش منفی می شود آیا شکست خورده یا نه؟ از طرفی این معامله گر مدتی خیلی خوب ترید می­کند و معاملات سوددهی دارد، اما همه ­اش را در یک معامله از دست می­ دهد. آیا به این هم می­توان شکست اطلاق کرد؟ یا اگر کسی از شما بپرسد در طی این مدت که در بازار هستید چه منفعتی از بازار برده اید ایا پاسخی دارید. حال اگر اگر بخواهیم صادقانه جواب دهیم و بگویم که هیچ سودی نکردیم و بلکه بخش زیادی از سرمایه خود را در این بازار از دست دادیم. آیا این موارد هم به شکست تعبیر می­شود؟

مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی

عوامل شکست در بازار های مالی : نداشتن مدیریت سرمایه مناسب

– قوانین بازارهای مالی را نشناسیم.

– قوانین بازارهای مالی را نپذیریم.

– به قوانین بازارهای مالی عمل نکنیم.

لازمه طراحی استراتژی معاملاتی مناسب شناخت قوانین هر بازار مالی می باشد. مهم نیست در چه مرحله از معاملات هستیم. مهم این است که آیا موفق هستیم یا خیر؟ آیا معاملات سودده پشت سر هم داریم؟ این­ها اصلا مهم نیست. مهم این است که ما سه مرحله ذکر شده در بالا را انجام ندهیم. اگر ما این ۳ مرحله را انجام بدهیم در حال شکست خوردن هستیم که ممکن است نتیجه ­اش را یک هفته بعد، یک معامله بعد یا یکسال بعد ببینیم. یک تریدر زمانی می­ تواند ادعا موفقیت در این بازار را داشته باشد که به صورت مستمر بتواند از این بازار منفعت لازم را داشته باشد. چون هدف از ورود به این بازار کسب سود است. البته نه این که تمام معاملاتش مثبت باشد. این اصلا امکان ندارد، هیچ موقع، تاریخ بازار مالی نشان نداده است که فردی 100٪ معاملاتش مثبت باشد. هدف ما از موفق شدن این است که یک موفقیت مستمر در معاملات داشته باشیم و برآیند مثبتی در بازار داشته باشیم، نه صرفا اینکه ۱۰۰٪ معاملاتمان سودده باشد و این صرفا به ولسطه مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی درست در بازار به دست می آید.

مدیریت سرمایه و استراتژی معاملاتی

داشتن استراتژی معاملاتی و لزوم کنترل و عمل به آن

حال سوالی که پیش می­آید این است که چرا معامله­ گران در ترید کردن کنترل ندارند؟ کنترل نداشتن در معاملات یکی از مواردی است که اکثر تریدر­هایی که موفقیت چندانی در بازار ندارند از آن رنج می­برند. تحقیقات نشان داده که افرادی که خود کنترلی دارند، افرادی شادتر و منظبط تر هستند و می­توانند برنامه­ های خود را اجرا کنند. پس کنترل نداشتن از اینجا می­آید که ما برنامه­ ای برای اجرا نداریم. یا تمایلی نداریم که برنامه­ای که نوشتیم را اجرا کنیم. به همین خاطر دچار احساسات می­شویم. احساسات بخشی از مغز و بخشی از وجود ما هست که با منطق ما کاری ندارد. در حالی که برنامه و چارچوب داشتن نیاز به منطق و پافشاری و پایبندی به منطقی دارد که ما به عنوان برنامه می­شناسیم.

حال سوال اینجاست که آیا احساسات باید استراتژی معاملاتی سرمایه گذار را تحت تاثیر قرار دهد؟ معامله­ گرانی که دچار احساسات در معاملات خود می­شوند از جمله احساس ترس، طمع، خوشبینی و امید واهی، هیچگاه نخواهند توانست که روی معاملات خود کنترل داشته باشند. اما زمانی می­توانیم کنترل داشته باشیم که چارچوب ما مشخص باشد. زمانیکه متوجه می­شویم از چارچوب خود داریم خارج می­شویم باید سریع به داخل قواعد و چارچوب خود برگردیم. در این شرایط است که ما به اوضاع کنترل داریم. و این یک کنترل درونی است و بازار ما را کنترل نمی­کند. زمانی می­توانیم یک ساختار ایجاد کنیم استراتژی های معاملات در بازار سرمایه که مشخصا بدانیم چه تعاملی با بازار داریم. در واقع هم بازار را بشناسیم هم خودمان را. نقاط ضعف و قوت خود را در برابر تهدیدهای بازار بشناسیم. براین اساس یک چارچوبی برای خودمان طراحی کنیم و داخل این چارچوب بمانیم و پایبند و وفادار به قوانین خودمان باقی بمانیم.

اما زمانی که کنترل نداشته باشیم، بازار کنترل را برای ما اعمال خواهد کرد. گاها دیده می­شود که چون تریدر­ها خودکنترلی ندارند اسیر و تسلیم کنترل بازار می­شوند. و این کنترل نداشتن باعث بی ­ثباتی معامله­گران در بازار مالی می­شود. معامله­ گرانی که کنترل ندارند دچار بی­ ثباتی می­شوند. چون قوانین مستند و نوشته شده ­ای برای خودشان ندارند که به آن پایبند باشند. این پایبند نبودن در چارچوب، باعث می ­شود که هر کاری انجام دهند و نتیجه این هر کاری انجام دادن ، بی ثباتی در معامله­ گری می­باشد. پس ثبات در معامله­ گری به این معنی است که در یک چارچوب مشخص به یک سمت مشخص حرکت کنیم. و مدام تغییر جهت ندهیم و مسیر و جهت خودمان را عوض نکنیم.

گرد آوری و تنظیم : عاطفه دادگر کارشناس ارشد ریاضیات مالی

برای داشتن یک سیستم معاملاتی نیاز است که در دوره آموزشی طراحی سیستم معاملاتی شرکت کنید.

استراتژی بخر و نگه دار در بازار بورس

اساساً برای پول درآوردن در بازار سهام دو راه وجود دارد: راه سریع و ریسکی و یا راه امن و ثابت. درحالی‌که معامله گران به الگوی اول علاقه بسیاری دارند، اما بیشتر سرمایه گذاران روش دوم را برمی‌گزینند. این سرمایه گذاران با استفاده از استراتژی بخر و نگه دار و با مجهز شدن به سلاح «استراتژی های معاملات در بازار سرمایه خرید ارزان، فروش گران» به دنبال سهام شرکت‌هایی هستند که کمتر از ارزش واقعی، ارزش گذاری شده و خرید آن‌ها با این قصد انجام می‌شود که سهام خود را برای ماه‌ها نگه دارند.

اصول بنیادی یک شرکت و مدیریت مطمئن برای آن‌ها جایگزین همه آشوب‌ها و بالا و پایین‌هایی می‌شود که در بازار وجود دارد و افزایش قیمت ها در بلندمدت پاداش صبوری آن‌ها را خواهد داد. بالاخره چه کسی دوست ندارد صاحب سهام بزرگ‌ترین بانک کشور به قیمت ۹۰ تومان به ازای هر سهم یا بهترین شرکتهای داروسازی با ۱۰۰ تومان باشد؟ اگر شما یک سرمایه گذار بخر و نگه دار آینده‌نگر هستید، پس مطالبی را که در ادامه می‌آید مطالعه کنید و مزایا و معایب این استراتژی محبوب و به‌شدت کارآمد را دریابید.

مزایای استراتژی بخر و نگه دار:

مزایای این استراتژی به شرح زیر است.

۱. استراتژی بخر و نگه دار جواب می‌دهد.

چندین و چند بار ثابت شده که این استراتژی سودهای زیادی با خود به همراه دارد. در بورس ما مطالعاتی انجام شده که نشان می‌دهد سرمایه گذاران بلندمدت بازدهی بهتری نسبت به معامله گران داشته‌اند. همین‌طور لیست افرادی که از استراتژی بخر و نگه دار استفاده می‌کنند، فهرست بزرگ‌ترین سرمایه گذاران شگفت انگیز تاریخ است. شاید بعضی از این نام‌ها ممکن است به گوشتان آشنا بیایند: وارن بافت، جان باگل، جان تمپلتون، پیتر لینچ، کارل ایکال و البته مشاور و معلم وارن بافت و پدر سرمایه گذاری ارزشی: بنجامین گراهام.

خب… شاید مهارت گزینش سهام شما به‌خوبی غول‌های سرمایه گذاری که در بالا اشاره شد نباشد. این کاملاً درست است. برای سادگی کار، پول خود را در صندوق‌هایی که در شاخص سرمایه گذاری کرده‌اند، قرار دهید و برای دو سه سال آن را فراموش کنید. بر اساس مطالعات این احتمال وجود دارد که شما از بسیاری از معامله گران فعال با سرمایه بزرگ در بازار بهتر عمل کنید، بدون اینکه مجبور باشید پولی را که به‌سختی به دست آورده‌اید، صرف هزینه های سنگین مدیریتی و همین‌طور کارمزد خریدوفروش سهام کنید.

۲. استراتژی بخر و نگه دار سردرد کمتری می‌آورد.

آیا نمودار سهام برای شما به‌اندازه زبان چینی بیگانه است؟ آیا با شنیدن عبارت «هد اند شولدرز» بلافاصله به یاد شامپو می‌افتید؟ نمی‌توانید فرق بین میانگین متحرک و شاخص قدرت نسبی (RSI) را متوجه شوید؟

خب… پس تحلیل تکنیکال شما ممکن است به کمی تمرین نیاز داشته باشد، یا شما هم مثل عده زیادی از سرمایه گذاران هستید که اعتقادی استراتژی های معاملات در بازار سرمایه به تأثیر این نوع تحلیل ها ندارید. اساتید دانشگاهی و سرمایه گذاران موفق هم سالهاست همین عقیده را دارند و به استدلال غلط «زمان‌بندی» بازار اشاره کرده‌اند و آمار نیز هم‌رأی آن‌هاست.

مطالعات نشان داده است که بازارها به شکل شگفت‌انگیزی تصادفی و ساخته‌شده از ناهنجاری‌ها هستند و همان‌طور که در یک تحقیق برنده جایزه نوبل توسط ویلیام شارپ در سال ۱۹۷۵ به نام «سودهای احتمالی از زمان‌بندی بازار» بیان شده است، یک تحلیلگر تکنیکال برای اینکه بتواند عملکرد بهتری نسبت به شاخص داشته باشد، باید نتایج را در ۷۴% موارد به‌طور کاملاً دقیق پیش‌بینی کند.

به‌بیان‌دیگر، بهتر است کندن موها را به معامله گران و تحلیلگران تکنیکال واگذار کنید. درست مثل خرید یک خانه، طرفداران استراتژی بخر و نگه دار به ویژگی‌های کلی بازار، دارایی و احتمال رشد آینده سهام نگاه می‌کنند و اجازه می‌دهند تا سرمایه گذاری آن‌ها کار خودش را بکند و مجبور نیستند تا نگران تلاش برای یافتن ورودی‌ها و خروجی‌های “کامل”، یا چک کردن قیمت ها به‌صورت پیوسته باشند.

۳. استراتژی بخر و نگه دار بر اساس حقایق بنا شده است.

استراتژی بخر و نگه دار و سرمایه گذاری به‌طور کل چیزی است که در دانشگاه‌ها و دوره‌های مختلف مدیریت مالی و سرمایه گذاری آموزش داده می‌شود، چون این استراتژی به‌طورکلی بر مبنای تحلیل بنیادی انجام می‌شود. برخلاف تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی فضای بسیار کمی برای حدس و گمان دارد: ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان وجوه نقد همه ثابت بوده و جایی برای ذهنیت فردی باقی نمی‌گذارند. البته، پیش‌بینی رشد، مثلاً از طریق مدل جریانات نقدی تنزیل شده درجه بالایی از ذهنیت را در خود جای داده است، ولی مقایسه و تحلیل شرکت‌ها از طریق نسبت قیمت به درآمد (P/E) یا مضرب‌های EBITDA، اجازه ورود تصورات را نداده و این‌ها عوامل اساسی برای یافتن سهام با ارزش خوب برای بلندمدت هستند.

۴. برای پس انداز عالی هستند.

آخرین مزیت ولی نه کم‌اهمیت‌ترین آن‌ها همین است. استراتژی بخر و نگه دار برای سودهای سرمایه ای بلندمدت عالی هستند. هر سرمایه گذاری که سهامش را برای مدت طولانی‌تری نگه می‌دارد و نمی‌فروشد، کارمزد خریدوفروش کمتری پرداخت می‌کند و از این بابت سودش بیشتر است. همین‌طور سایر هزینه های او از قبیل هزینه ها جستجو و تحلیل نیز کاهش می‌یابد.

معایب استراتژی بخر و نگه دار:

معایب این استراتژی عبارت‌اند از:

۱) شما و ذهنتان را به خودش وصله می‌کند.

بزرگ‌ترین عیب این استراتژی، هزینه فرصت بالایی است که با خود به همراه دارد. خرید و نگه داری چیزی به این معنی است که شما برای یک دوره طولانی به آن دارایی وصل می‌شوید. به همین خاطر اگر از این استراتژی استفاده می‌کنید باید برای خود قوانینی داشته باشید تا دنبال سایر فرصت‌های سرمایه گذاری در طول این دوره نروید. این کار در عمل بسیار مشکل است، به‌ویژه اگر شما سهام کندی را خریده باشید، درحالی‌که سهام سایر شرکتها با سرعت بالایی رشد داشته‌اند.

۲) زمان به شما پاداش نمی‌دهد.

چون شما دارایی را برای مدت ۱۰ سال نگه‌داشته‌اید به این معنی نیست که شایسته دریافت پاداش بزرگی برای زمان و دارایی سرمایه گذاری شده خود هستید. ممکن است سهامی که شما ده سال برای آن زمان گذاشته‌اید در پایان سود چندانی عاید شما نکند، اما به استراتژی های معاملات در بازار سرمایه خاطر بسپارید که هزینه های فرصت مربوط به یک انتخاب ضعیف می‌تواند از طریق متنوع سازی سرمایه گذاری یا خرید و نگه‌داشتن یک صندوق سرمایه گذاری در شاخص کاهش یابد. ولی برای مورد اولی (متنوع سازی)، عملکرد یک پرتفوی بر اساس چند سهام در حال رشد می‌تواند به‌وسیله سهام کند پایین کشیده شود. به‌علاوه، چیزی نیست که بتواند جلوی سرمایه گذار را از انتخاب و نگه‌داری پرتفوی‌ای پر از سهام شرکت‌های ضعیف بگیرد.

۳) سقوط‌های بزرگ.

درنهایت، فقط چون یک سهام یا یک صندوق سرمایه گذاری در شاخص به مدت چند سال نگه‌داری شده است، به این معنی نیست که مصون از خطا و لغزش است. همین‌طور بحران‌ها گاه‌گداری اتفاق می‌افتند. در صورت اصلاح بازار و قیمت ها که به یک بازار دارای رکود طولانی منجر می‌شود، سبد سهامی که از استراتژی های معاملات در بازار سرمایه استراتژی بخر و نگه دار بهره می‌جوید ممکن است بیشتر سودهای خود را از دست بدهد. در این شرایط، سرمایه گذاران ممکن است به‌شدت به دارایی های خود بچسبند و به امید تغییر حال بازار، سهام بیشتری با قیمت کمتر بخرند.

اما تاریخ نشان داده که هیچ تضمینی برای بازگشت قیمت ها به قیمت‌های سابق نیست.

نتیجه‌گیری

استراتژی بخر و نگه دار به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین و اثبات‌شده‌ترین روش‌های سرمایه گذاری در بازار سهام کل دنیا است. افرادی که این استراتژی را به کار می‌برند اغلب لازم نیست تا نگران زمان‌بندی بازار یا مبنا قرار دادن تصمیماتشان بر الگوهای و تحلیل‌های ذهنی باشد؛ اما بخر و نگه دار هزینه فرصت زمان و پول زیادی با خود به همراه دارد و سرمایه گذاران باید محتاطانه عمل کنند تا در برابر سقوط‌های بازار خود استراتژی های معاملات در بازار سرمایه را محافظت نموده و بدانند که ضررهایشان را کاهش داده و سود کنند.

چگونه در معاملات خود یک استراتژی قوی داشته باشیم؟

شاید بارها واژه ی استراتژی به گوش شما خورده است! اگر به تازگی وارد بازار معاملات مالی شده اید و هنوز با مفهوم این واژه آشنایی ندارید، خواندن این مقاله برای شما مفید خواهد بود.

بسیار هستند افرادی که علیرغم داشتن آموزشهای کافی، شناخت ابزارهای مختلف و آشنایی خوب با مفاهیم اساسی معامله گری و . ، نمی توانند سود مد نظر خود را از بازار بگیرند. این افراد اگر بخواهند برآوردی از عملکرد خود در بازه ی زمانی بلندمدت داشته باشند، بیشتر ضرر کرده اند تا سود. این مسئله در نتیجه ی نداشتن استراتژی صحیح است.

استراتژی (strategy) به معنای نقشه ی مقابله است. وقتی وارد بازار می شویم در حقیقت وارد یک نبرد شده ایم که سلاح ما فقط داده هایی است که از بازار بدست می آوریم. در صورتی که در یک نبرد استراتژی مناسبی نداشته باشیم و از دیتای بازار درست استفاده نکنیم، قطعا شکست خواهیم خورد. پس قبل از ورود به معامله باید بدانیم کجا و بر چه اساسی باید وارد شویم، و برای خروج در صورت کسب سود یا در صورت ضرر باید کجا و بر چه اساسی خارج شویم تا ضرر بیشتری از لحاظ مالی و زمانی متحمل نشویم. البته این تصمیمات باید قبل از انجام یک معامله صورت گیرد چرا که بعد از ورود به بازار دیگر کنترل سرمایه ی شما نه در دست شما که در دست بازار است.

یک استراتژی خوب چه ویژگیهایی دارد؟

در نوشتن یک استراتژی کارآمد، باید تمام قوانین را در نظر بگیریم و از اقدامات شتابزده پرهیز کنیم. استراتژی در حقیقت نقشه ی راه برای یک معامله گر است و باید برای هر معامله گری، چه حرفه ای چه تازه کار کاملا ساده و قابل فهم باشد؛ زیرا هر چقدر ساده تر به بازار نگاه کنیم سود بیشتری کسب خواهیم کرد. استفاده ی زیاد از اندیکاتورها، اوسیلاتورها، فیلترها و ابزارهای مختلف روی نمودار فقط باعث گیجی و سردرگمی بیشتر ما خواهد شد و در نهایت چیزی جز ضرر عاید ما نخواهد کرد. هر چقدر یک استراتژی ساده تر و قابل فهم تر باشد همان قدر بیشتر و بهتر به ما سود می دهد. بهترین حالت این است که چند روش کاربردی را بلد باشیم و در نهایت روشی را که به نظر خودمان برای ما سودمند تر است بکار بگیریم.

نباید استراتژی را با تحلیل تکنیکال یکی استراتژی های معاملات در بازار سرمایه بدانیم. با تحلیل تکنیکال می توانیم نقطه ی ورود و خروج و حد سود و حد ضرر خود را مشخص کنیم ولی در استراتژی باید علاوه بر داشتن مهارت در تحلیل تکنیکال در روانشناسی بازار و مدیریت ریسک هم مهارت کافی داشته باشیم.

مدیریت ریسک و سرمایه چه اهمیتی در معاملات دارد؟

چهار رکن اصلی بازارهای مالی عبارتند از تحلیل تکنیکال، تحلیل فاندامنتال، روانشناسی بازار و مدیریت ریسک و سرمایه که مدیریت سرمایه از اهمیت بالاتری نسبت به بقیه برخوردار است؛ زیرا باعث تقویت استراتژی شده، استراتژی و تحلیل تکنیکال ضعیف را پوشش می دهد و پس از یک بازه ی زمانی معامله گر را به سوددهی می رساند.

استراتژی ها به دو دسته تقسیم می شوند: دسته ی اول استراتژی هایی هستند که winning ratio یشان بالاست و دسته ی دوم استراتژی هایی که risk to reward بالایی دارند.

winning ratio یعنی درصد برد معاملات. برای بدست آوردن این عدد تعداد معاملات برنده را تقسیم بر کل معاملات کرده، نتیجه را در صد ضرب می کنند. risk to reward که به اختصار به آن R/R می گویند نسبت سود یک معامله به میزان ریسکی ست که آن معامله برای شما داشته است.

رابطه ی بین این دو آیتم در نمودار زیر آمده است:

این دو استراتژی را نمی توان هیچگاه به موازات یکدیگر بکار برد چرا که از لحاظ مفهومی این دو در جهات مخالف حرکت می کنند.

برای اینکه به زبان ساده تری به شرح این مفهوم بپردازیم لازم است ابتدا کمی راجع به سبد سرمایه صحبت کنیم. همانطور که در بازار سنتی نیز سرمایه گذاری های امن و کم ریسک مانند املاک و طلا و اوراق قرضه داریم (که البته با اینکه احتمال ضرر در آنها بسیار کم است ولی هیچگاه صفر نیست)، در بازار کریپتو کارنسی نیز سه نوع سبد داریم: سبد کم ریسک (مثل بیت کوین و اتریوم)، سبد با ریسک متوسط و سبد پرریسک (رمزارزهای جدید). هرچقدر بیشتر ریسک کنیم و از منطقه ی امن خود دورتر شویم، به همان نسبت سود بیشتری خواهیم داشت و به همان نسبت احتمال ضرر نیز بالاتر می رود. در نتیجه نباید کل سرمایه مان را داخل سبد پرریسک قرار دهیم، چرا که ممکن است با یک معامله ی اشتباه تمام دارایی خود را از دست بدهیم. از طرفی اگر همه ی سرمایه مان را در سبد کم ریسک قرار دهیم احتمال اینکه سود خوبی از بازار بدست بیاوریم بسیار پایین می آید. پس باید بین سبد پرریسک و کم ریسکمان تعادلی ایجاد کنیم و نسبت معقولی را بین میزان ریسک و میزان سودمان رعایت کنیم.

هرچقدر سرمایه ی اولیه ی ما بیشتر باشد باید سبد کم ریسکتری را انتخاب کنیم و باید فقط یک قسمت از سرمایه مان را وارد سبد پرریسک کنیم. در سرمایه گذاری روی سبدهای پرریسک باید میزان سرمایه گذاری به قدری باشد که در صورت ضرر کردن، آن میزان ضرر ضربه ی زیادی به سرمایه ی کلی ما نزند و باز هم بتوانیم در بازار باقی بمانیم. این مسئله را هم در نظر داشته باشیم که هرچند در صورت برد در معامله ی پر ریسک سود خیلی بالایی عاید ما خواهد شد ولی هیجان زیاد و یا کمالگرایی افراطی فقط برای ما ضرر بیشتری در پی خواهد داشت و باعث خواهد شد سرمایه ی خود را در بازار از دست بدهیم. مدیریت سرمایه رمز ماندگاری یک معامله گر در بازارهای مالی است و جلوی اقدامات هیجانی و شکست معامله گر را در بازار می گیرد.

روانشناسی بازار یعنی چه؟

یک معامله گر باید بتواند احساسات خود را در بازار مدیریت کند. تعداد افرادی که به خاطر ترس از باخت و از دست دادن سرمایه وارد بازارهای مالی نمی شوند بسیار زیاد است. یعنی ترس مانع از حرکت و ورود آنها به این بازار می شود. البته ترس تا جایی که منطقی باشد هیچ ایرادی ندارد و حتی ضامن سلامتی و نشانه ی داشتن عقل و منطق سالم است؛ ولی معامله گری را تصور کنید که به خاطر ترس از ضرر وارد بسیاری از معاملات که می توانست او را به سود سرشاری برساند نمی شود.

در نقطه ی مقابل معامله گری را تصور کنید که بدون بررسی های لازم و بی مهابا روی نمادهای مختلف سرمایه گذاری می کند. همانطور که حدس می زنید نتیجه ی اینگونه معاملات چیزی جز ضررهای پی در پی و در نتیجه از دست دادن کل سرمایه و حذف از بازار نیست.

یک استراتژی خوب به ما کمک می کند که احساسات خود را مدیریت کنیم و بین ترس افراطی و بی پروایی مفرط تعادلی ایجاد کنیم تا با حجم سرمایه ی مناسب و در زمان مناسب وارد پوزیشن شویم، از بازگشت قیمت نترسیم و در تا رسیدن به حد سود مناسب در معامله بمانیم یا در صورت ضرر بدون داشتن امید واهی به بالا رفتن قیمت، در حد ضرر معقول از معامله خارج شویم.

تست یک استراتژی

بعد از ساخت استراتژی، مدیریت ریسک و سرمایه و روانشناسی بازار نوبت به گرفتن بک تست است. بک تست (back test) فرآیندی است که در آن معامله گر نحوه ی عملکرد یک استراتژی را در گذشته بررسی می کند. بک تست گرفتن با این فرض انجام می شود که یک استراتژی موفق در گذشته، در آینده هم می تواند سودآور باشد. بدین منظور معامله گر از تمامی قوانین استراتژی پیروی می کند تا از این طریق یک دید عینی نسبت به عملکرد استراتژی پیدا کند و آن استراتژی به دقیق ترین شکل ممکن تست شود. بک تست گرفتن یکی از مراحل مهم در بهینه سازی عملکرد در بازارهای مالی است. در نتیجه ی بک تست استراتژی به دقت توسط معامله گر ارزیابی شده، ذهنش به استراتژی و میزان سود و ضرر آن قبل از ورود به بازار واقعی عادت می کند.

برای این کار روی یک بازه ی زمانی خاص (شش ماهه، یک ساله، سه ساله و . ) با آن استراتژی رفتار نمادها و سهم های مورد نظرمان را روی نمودار بررسی می کنیم تا ببینیم این استراتژی در این بازه ی زمانی چقدر به ما سود و چقدر ضرر داده است. اگر یک استراتژی در یک بازه ی زمانی نسبتا طولانی سودآور باشد، می توانیم امیدوار باشیم که در آینده نیز همینطور خواهد بود. بک تست گرفتن به مهارت و دقت بالایی نیاز دارد و باید بازه ی زمانی مناسب و قابل تطبیق تری با شرایط فعلی بازار برای بک تست انتخاب شود.

دو نوع بک تست داریم: بک تست دستی و بک تست اتوماتیک.

در بک تست دستی نمودارها و داده های گذشته و میزان سود و زیان و سایر فاکتورهای مد نظرمان را به طور دستی تحلیل و گزارش می کنیم. در بک تست اتوماتیک تمام این فرآیندها به طور اتوماتیک توسط نرم افزارها و کد نویسی انجام می شود.

شکل زیر بک تست اتوماتیک با زبان pine script را نشان می دهد که قسمت آبی رنگ نشان دهنده ی میزان سود دهی استراتژی است.

برای تهیه ی گزارش از عملکرد یک استراتژی توسط بک تست، می توان از شیتهای اکسل و گوگل استفاده کرد. این گزارشات شامل اطلاعات مهمی از جمله پلتفرم معاملاتی، طبقه ی دارایی، دوره ی زمانی معامله، تعداد معاملات سود ده و زیان ده، نسبت شارپ، سود خالص و . می باشند.

برای اطمینان از کارایی یک استراتژی باید به میزان زیادی بک تست انجام داد. بعد از انجام بک تست های متعدد و تهیه ی گزارشات دقیق نوبت به تفسیر نتایج و ارزیابی استراتژی به دور از تعصبات می رسد.

وقتی یک استراتژی از مرحله ی بک تست نیز سربلند بیرون آمد باز هم نباید به یکباره تمام دارایی خود را با این استراتژی وارد بازار کنیم؛ زیرا ممکن است یک استراتژی در شرایط خاصی از بازار در گذشته، سود خوبی به داده باشد ولی در شرایط حال حاضر ضرر بدهد. بهتر است یک درصد پایینی از سرمایه مان را وارد بازار واقعی کنیم و این بار استراتژی مد نظرمان را در بازار واقعی ارزیابی کنیم؛ در هر مرحله سود و ضرر تمام پوزیشنهای خود را به دقت یادداشت کرده، وین ریت، میزان دقیق سود و افت سرمایه و . را محاسبه کنیم. همچنین باید هزینه های معاملات، واریز و برداشت و سایر هزینه های احتمالی را نیز در نظر بگیریم. سپس سعی کنیم نقاط ضعف استراتژی خود را برطرف کنیم و استراتژی خود را قبل از وارد شدن به معاملات بزرگ ارتقا ببخشیم.

همواره این نکته را در نظر داشته باشیم که بک تست گرفتن مانند هر تحلیل دیگر نموداری، با احتمالات سر و کار دارد و هیچ تضمینی وجود ندارد که نتایجی را که در بک تست بدست آورده ایم، در بازار واقعی نیز تجربه کنیم. بک تست گرفتن فقط یافتن تاییدی بر کارایی و اعتبار یک استراتژی در گذشته است و هیچ تضمینی از بازار آینده به ما نمی دهد و به همین دلیل است که همیشه باید مدیریت ریسک و سرمایه داشته باشیم.

در پایان این مقاله لازم است چند نکته ی مهم را مطرح کنیم:

هر استراتژی یک سیکل سوددهی و یک سیکل ضرردهی دارد و تمام استراتژی ها هم می توانند به ما سود دهند و هم حتما ضرر خواهند داشت چون کسی نمی تواند همیشه نقاط چرخش بازار را درست حدس بزند. وقتی یک استراتژی برای خود تعیین می کنیم باید به آن وفادار بمانیم و طبق آن وارد معاملات شویم. اگر یک استراتژی وین ریت خوبی داشته باشد قطعا در درازمدت به ما سود خوبی خواهد داد و برآیند یک دوره ی مالی مشخص می کند که روی سود هستیم یا ضرر. پس نباید دائما استراتژی های مختلف را با هم مقایسه کنیم و همواره در حال عوض کردن استراتژی مان و از این شاخه به آن شاخه پریدن باشیم. چیزی که برای ما باید مهم باشد برآیند آن استراتژی در یک دوره ی زمانی خاص است.

پس هیچگاه گمالگرا نباشیم چرا که کمالگرایی در معاملات مالی در نهایت باعث شکست ما خواهد شد و فراموش نکنیم که هیچ معامله گری تا بحال وجود نداشته که در معاملاتش فقط سود کرده باشد زیرا هیچ استراتژی ای وجود ندارد که فقط سود ده باشد و هیچگاه باعث ضرر نشود.

تحلیلگر بازار سرمایه ایران

امین کشاورزی

مشکل اکثر معامله گران بازار در همین مبحث است. چالش های درونی ای که ریشه عمده آن ها در گذشته و کودکی ما بوده و ما از وجود آن ها آگاه نیستیم.

اگر بتوانیم در ابتدا با این مسائل آشنا بشویم گام بزرگی بسوی موفقیت در معاملات برداشته ایم. در ادامه جایگزین کردن عادات درست و مفید به جای عادات تکراری قدیم، ما را به سمت موفقیت سوق می دهد.

در این دوره با تمام ویژگی ها و خصلت های رفتاری مربوط به معاملات آشنا می شویم و سعی در استفاده از آن ها در راستای موفقیت معاملاتی خواهیم داشت.

مدیریت سرمایه

دومین مبحث مهم ، مدیریت سرمایه است. مبحثی بسیار بسیار حیاتی که باید به موازات روانشناسی بازار قرار گرفته و به آن بها داد. همه میدانیم اصل اول بازار سرمایه بقا در بازار است. تضمین کننده این اصل رعایت اصول مدیریت سرمایه است.

چه بسا افراد معامله گری که تعداد معاملات سود ده شان بیشتر از زیان ده بوده ولی در اثر چند زیان معاملاتی با مبالغ بالا ، از بازار خارج شدند.

یادمان باشد در بازار همواره فرصت وجود دارد. پس اگر معامله ای منجر به زیان شد نباید خواب و خوراک از ما گرفته شود. چون فرصت های بعدی وجود دارند. به شرطی که ما در آن زمان در بازار باقی مانده باشیم.

تحلیل تکنیکال

در بازار سرمایه ایران، بیشترین وزن آموزش به مبحث نموداری تحلیل تکنیکال تعلق می گیرد که چندان جایز نیست. اما در شرایط معاملاتی دنیای واقع، ابتدا لازم است به طور کامل به دو مبحث حیاتی “روانشناسی معاملات” و “مدیریت سرمایه” آشنایی داشته باشیم و پس از آن با بهره برداری از ابزار تحلیل تکنیکال، استراتژی معاملاتی شخصی خود را تعریف کنیم.

مهمترین بخش رسیدن به هدف، ساخت استراتژی معاملاتی است و از این بابت لازم نیست با تمام ابزارهای تحلیل تکنیکال آشنا باشیم. در واقع گام مهمتر در ابتدای امر، ساخت ذهنیت معاملاتی صحیح است تا پس از آن بتوان با “ساده ترین ابزار” آن ذهنیت را پیاده سازی کرده و به استراتژی معاملاتی مناسب خود دست پیدا کنیم.

شخصاً مجددآً تاکید می کنم که لازم نیست با تمامی مباحث تکنیکال آشنا باشیم. زیبایی و دقت تحلیل، در سادگی آن نهفته است. فراموش نکنیم که استفاده از ابزارهای پیچیده تر تحلیلی لزوماً موجب سود بیشتر و مطمئن تر ما نمی شود.

با ساده ترین ابزار معاملاتی هم می توان کسب سود نمود، اگر ذهنیت و استراتژی معاملاتی مناسبی برای خود تعریف کرده باشیم.

فیلتر نویسی

مبحث کاربردی ای که قرار است با آن آشنا شویم، مبحث فیلترنویسی است. یادگیری این دوره باعث ذخیره زمان، کاهش استهلاک و جلوگیری از سردرگمی ما در دنیای نامحدود بازار می شود.

پیش از ورود به این مبحث، باید در ابتدا به استراتژی های معاملاتی خود دست یابیم. استراتژی هایی که از طریق یادگیری مباحث روانشناسی، مدیریت سرمایه و تحلیل تکنیکال به آن ها رسیده ایم. سپس بتوانیم آن استراتژی ها را به صورت فیلتر در آورده تا سهم هایی که در چهارچوب استراتژی معاملاتی ما قرار دارند را مشاهده کنیم.

تاکید میکنیم استفاده از انواع فیلترها بدون آشنایی با فلسفه و نگرش معاملاتی آن ها بی فایده خواهد بود.

در دوره فیلترنویسی قرار نیست که ما تبدیل به برنامه نویس کامپیوتر شویم. با ابزاری ساده سعی میکنیم ضمون معاملاتی خود را به شکل فیلتر پیاده کنیم.

تحلیل بنیادی

در تحلیل بنیادی اساس پیش‌بینی بر مبنای رخدادهای واقعی و قابل تخمین مالی است. افراد با تحلیل اتفاقات و اخبار دنیای واقعی و همچنین، بر اساس دانش و استراتژی مالی خود، به پیش‌بینی قیمت سهام می‌پردازند. استراتژی خرید و فروش بر اساس شرایط شرکت و صنعت خاص مورد بررسی، مطالعه می شود. پایه نظریه تحلیل بنیادی این است که تمام تغییرات در قیمت ها حتماً بر پایه علتی درونی مالی که قابل تحلیل است، صورت می پذیرد. این نوع محاسبات نسبت به تحلیل تکنیکال زمانبر تر است و معمولاً همراه با جمع‌آوری اطلاعات از منابع مختلف ممکن می‌گردد. اما دقت این روش تحلیلی بسیار بالا و با نگاه متفاوتی در قیاس با مفاهیم تحلیل تکنیکال صورت می پذیرد .

به بیانی آسانتر، تحلیل گران صورت های مالی سهام شرکت ها سعی می‌کنند تعیین کنند که آیا یک سهم در بازار به درستی ارزشگذاری شده‌است یا خیر. تجزیه و تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد به منظور شناسایی اوراق بهاداری است که قیمت آن ها باتوجه به پتانسیل های شرکت پایینتر ارزش گذاری شده است.

در این دوره سعی می شود از دید کلان اقتصاد تا سطوح صنایع و اثرات عوامل مختلف بر شرکت از شرایط سهام دار عمده گرفته یا تغییر در فروش شرکت به طور کامل مورد بررسی قرار گیرد و بعد از آن شرایط کلی شرکت ها به تحلیل و بررسی گردد .

قطعا یاد گیری این دوره می تواند بر دیدگاه و عملکرد در سرمایه گذاری موثر باشد و اتخاذ تصمیم برای سرمایه گذاری با دقت بیشتر و ریسک کمتری صورت پذیرد .

متخصصان حرفه ای بازار بر این باورند که استفاده همزمان تحلیل بنیادی و تکنیکال سهام می تواند بهترین خروجی در مدیریت پورتفوی اشخاص حقیقی و حقوقی را ایجاد کند.

استراتژی معاملاتی چیست؟ (آموزش انتخاب و ساخت استراتژی معاملاتی)

کسب درآمد و انجام معامله های موفق یکی از اهداف اصلی در بازار سرمایه و بورس است. اینکه سرمایه گذاری شما بر روی سهام مورد نظر موجب کسب درآمد بشود بسیار جذاب است؛ اما باید این نکته را مد نظر قرار داد که بازار سرمایه همانطور که مستعد رشد و کسب درآمد می‌شود، به همان اندازه می‌تواند مستعد نزول و کسب ضرر بشود. پس با ساخت و انتخاب استراتژی مناسب برای معاملات خود، می‌توانیم تا حدود نسبتا زیادی از ضرر جلوگیری کرده و تعداد معاملات موفق خود را افزایش داد. داشتن استراتژی معاملاتی به طور کلی یعنی اینکه معاملات خود را در قالب یک سری از قوانین از پیش تعیین شده انجام دهیم؛ حال این قوانین می‌تواند کاملا شخصی و متناسب با نوع معاملات یا ریسک پذیری یا میزان سرمایه و…. برای هر شخص متفاوت باشد یا اینکه در قالب یک سری از قوانین اصولی و مناسب برای تمامی معاملات باشد.

مراحل ساخت استراتژی مالیاتی

اولین قدم در زمینه داشتن استراتژی معاملاتی : میزان ریسک پذیری هر شخص است.

اصولا افرادی که ریسک پذیری بالاتری دارند می‌توانند ضررها و سودهای بیشتری را تجربه کنند؛ اما بیشتر معامله گران با یک حد معمول ریسک پذیری معاملات خود را انجام می‌دهند و یک حد سود یا حد ضرر برای خود انتخاب می‌کنند؛ به طور کلی داشتن حد سود و حد ضرر الزامی است اما تعیین حد سود و ضرر یک اصول دارد. اینکه هر اندازه که حد سود مد نظر داشتیم، یک چهارم یا یک پنجم آن را باید به عنوان حد ضرر تعیین کنیم؛ به طور مثال اگر حد سود 100% مد نظر داریم حد ضرر ما برابر است با 20%- یا 25%- که وقتی سهم به نقطه حد سود یا حد ضرر برسد تمام سهم یا قسمتی از آن را می‌فروشیم.

قدم دوم: داشتن یک چارچوب ذهنی برای تنش های روانی بازار

تفاوت عمده میان سرمایه گذاران حرفه‌ای و موفق با سرمایه گذاران ناموفق، تنش های روانی بازار است. معامله گر در بورس باید بتواند عواطف و احساسات خود را کنترل کند و هیجان بازار را از خود دور کند و متناسب با اهدافی که مد نظر دارد پیش برود؛ این هیجانات شامل ناامیدی از سهم، مغرور شدن در سود، توقع رشد بیجا از سهم و … می‌باشند.

نکته: 90% سود و درآمدی که معامله گران از بورس به دست می آورند حاصل از کنترل عواطف و احساسات است.

قدم سوم در زمینه داشتن استراتژی معاملاتی : انتخاب سبک معاملاتی در چارچوب زمانی

به طور کلی 3 دسته سرمایه گذار در بازار سرمایه وجود دارند: دسته اول سرمایه گذاران کوتاه مدت که در بازه زمانی بین یک هفته تا 3 ماه سهام داری می‌کنند. دسته دوم سرمایه گذاران میان مدت که بین 4 ماه تا یک سال درون سهم باقی می‌مانند و دسته سوم سرمایه گذاران بلند مدت که اصولا بیش از یک سال سهام داری می‌کنند. هر معامله گر حتما درون یکی از این سه دسته برنامه ریزی مدت یرمایه گذاری قرار دارد و متناسب با یکی از این سه دسته معامله های خود را انجام می‌دهد.

قدم چهارم: تشخیص روند صعودی یا نزولی

توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایه گذاران تنها با به کار گیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند؛ لذا با کسب مهارت در این زمینه می‌توان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. به ‌عنوان مثال در تحلیل تکنیکال، برای شروع روند صعودی، سقف‌ها بالاتر و کف‌ها بالاتر و در روند نزولی سقف‌ها پایین‌تر و کف‌ها پایین‌تر می‌شود. به ‌طور کلی دیدگاه سرمایه گذاران مبنی بر این که یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکل گیری معاملات موفق‌تری در بازار می‌گردد. (مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن)

قدم پنجم در زمینه داشتن استراتژی معاملاتی : تشخیص نقاط ورود و خروج

اینکه معامله گر بتواند نقاط خروج و ورود به یک سهم را شناسایی کند یک امر واجب و ضروری است. در تحلیل‌های تکنیکال ابزارهای زیادی هستند که نقاط ورود و خروج به یک سهم را به ما می‌دهند، مانند اندیکاتور ایچیموکو یا خط روندها یا مکدی و … ؛ اما تعیین نقطه ورود و خروج تنها به کمک تحلیل تکنیکال کار درستی نیست و معامله گر باید بخش روانی بازار، میزان عرضه و تقاضا، حمایت ها و مقاومت ها و .. را هم در نظر داشته باشد تا در یک نقطه مناسب وارد یک سهم شود و در نقطه مناسبی از سهم خارج شود. وارد شدن به یک سهم اگر در نقطه مناسبی نباشد تمام استراتژی را می‌تواند به هم بریزد؛ مثل چارچوب زمانی معامله گر، حد سود و ضرر معامله گر، ریسک پذیری معامله گر و..

قدم ششم : آزمایش استراتژی

معامله گر باید تمامی اصولی که به عنوان استراتژی مد نظر قرار داده را آزمایش کند و بهترین راهکارها را انتخاب نماید.

قدم هفتم در زمینه داشتن استراتژی معاملاتی : پایبند بودن به استراتژی

معامله گر باید به اصولی که برای خود در نظر گرفته است پایبند باشد و به دور از رفتارهای هیجانی و صحبت‌های دیگران معاملات خود را انجام بدهد؛ در غیر این صورت باعث سردرگمی می‌شود و معامله گر مدیریت پرتفوی و سهام خود را از دست می‌دهد. یکی از دلایلی که بیشتر افراد سود کمی دریافت می‌کنند یا حتی ضرر می‌کنند؛ ایجاد آشفتگی در معاملات آن‌هاست که بدون مدیریت کردن پیش می‌روند.

جمع بندی کلی

به طور کلی بازار سرمایه و بورس برخلاف تصورات دارای بیشترین ریسک است؛ مخصوصا برای افرادی که آموزش کافی ندارند. پس قبل از ورود به این بازار میزان ریسک پذیری خود را بسنجید، بعد از آن که قبول کردید که این بازار ریسک بالایی دارد، باید بتوانید هیجانات در معاملات را از خود دور نگه دارید؛ زود ناامید یا خشمگین نشوید و بالعکس سریع خوشحال و مغرور نشوید. مرحله بعد باید شرایط خود را بسنجید که آیا بورس شغل اول شماست یا خیر؟ آیا وقت آزادی که قرار است برای معامله گری داشته باشید زیاد است یا کم و … بر این اساس در یکی از سبک‌های معاملاتی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت معاملات خود را انجام دهید. بعد از آن باید آموزش کافی را دیده باشید و بتوانید روند صعودی یا روند نزولی را تشخیص دهید تا از میزان ریسک سرمایه گذاری شما کاسته شود. مرحله بعد باید بتوانید تشخیص دهید که الان مناسب ورود است یا خیر؛ حتی اگر روند صعودی باشد، اما سهم در انتهای صعود خود قرار دارد، پس مناسب ورود نیست و بالعکس. در مرحله بعد باید استراتژی خود را مورد آزمایش قرار دهید تا تمامی نواقص آن برطرف شود، همچنین باید به تمام قوانینی که برای خود تعیین کردید پایبند باشید.

معامله گر بدون استراتژی، مجموعه نامنظمی از معاملات را انجام می‌دهد که بسیاری از آن ها مسبب ضرر می‌شوند و مابقی سودآوری بسیار کمی را در بردارند.

معامله گر با استراتژی، معاملات منظم و هدف داری را انجام می‌دهد که بسیاری از آن‌ها سودآوری بالایی برای معامله گر در بردارند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.